سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

می‌دانی…
بعضی‌ها را هر چه قدر بخوانی…خسته نمی‌شوی!
بعضی‌ها را هر چه قدر گوش دهی…عادت نمی‌شوند!
بعضی‌ها هرچه تکرار شوند… باز بکر هستند و دست‌نخورده!
دیده‌ای؟
شنیده‌ای؟
بعضی‌ها بی نهایتند!
مثل مادر…


[ یکشنبه 98/10/29 ] [ 3:59 عصر ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

 

 

قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو
این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو ؟!
گیرم این باغ ، گلاگل بشکوفد رنگین
به چه کار آیدم ای گل ! به چه کارم بی تو ؟!
با تو ترسم به جنونم بکشد کار ، ای یار
من که در عشق چنین شیفته وارم بی تو
به گل روی تواش در بگشایم ورنه
نکند رخنه بهاری به حصارم بی تو
گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده است
بازهم باز بهارش نشمارم بی تو
با غمت صبر سپردم به قراری که اگر
هم به دادم نرسی ، جان بسپارم بی تو
دل تنگم نگذارد که به الهام لبت
غنچه ای نیز به دفتر بنگارم بی تو

بازهم یکسال با همه تخلی وشیرینی هایش با همه خستگی هایش تمام شد . بازهم طبیعیت جامعه عوض کرد و نوروز فرصتی برای خودنمائی پیدا کرد .  اما امسال نیز چون پارسال دلم بهاری نیست. حرفهایم تکراری است . همان حرفهای سال قبل ؛ اما تلخ تر؛ غمگین تر . به وسعت آسمان بیکران خسته ام . زخم های روحم بیشتر شده وترک های قلبم افزون تر . این بلور ترک بسته را تا شکستن تلنگری بیشتری نمانده . چه کنم که این جان خسته بی رویش  گل نرگس بهار ی نمی شه.؟ حرفها بسیار داشتم که بگم؛ اما با این دل طوفان زده چی  می تونم بگم؟ اگر امروز وبلاگم رو به روز کردم نه از سر دلخوشی که برای دلخوشی کسی ست که  میدانم نمی تواند شاهد غم های بی شمار من باشد ؛ میدانم که همیشه و همه جا نگران من است ؛ میدانم که از اینهمه سیاهی و سکون دلگیر می شود . چقدر دلتنگ پدرم هستم . خانه رنگ و بوی عید نمی گیرد بی حضورش ؛ دلم می خواهد بروم به قله کوه . دلم می خواهد اینهمه سکوت را آنجا فریاد بزنم تا کوه هم فریادهایم را تکرار کند ؛دلم می خواهد آنجا بی نگرانی از رنجیدن عزیزی های های گریه کنم وبشنوم صدای های های گریه های همدردانه کوه با دلم را.

آه ای مولای مهربان !  میدانی که تنها شوق دیدار توست که هنوز این تن خسته را می کشم و این جسم فرسوده را بکار می گیرم کاش بدانی که جقدر به تو نیاز دارم که آرام بگیرم . هزاران هزار بار بی صدا فریاد زده ام که آقایم به وسعت تمام سالهای نبودنت ؛ تمام روزهای غیبتت ؛ تمام ساعت های چشم براهیت ؛ تمام  دقایق انتظارت و تمام ثانیه های تنهائیت دلم گرفته . ترا با چشم های اشکبار صدای می کنم ؛ بادی شکسته و پر درد ؛ باور کن آقاجان ؛ باور کن دلم بی تو بهار نمی شود . باور کن از همه ناامیدم و فقط به عشق تو زنده ام . پس بیا .. بیا تا تمام شود تمام تنهایی و دردهایم . تمام این روزهای تلخ و تکراری. من خسته ام اقا خسته ؛ بهار نمی خواهم ؛ گل نمی خواهم ؛ شادمانی نمی خواهم . من فقط حضور سبزتورا می خواهم که خود بهاری سرسبزی و  زیباترین گل ؛ شادمان ترین نغمه هستی . من فقط حضور ترامی خواهم وتا نیائی من همچنان افسرده و خزان زده ام و این زمستان طولانی قلبم به بهاری پیوند نمی خورد. آقا جان قول نمی دهم که بیش از این بتوانم به انتظارت زنده بمانم اما می توانم قول بدهم که اگر بازهم نیائی و بر این دل ترحم نکنی و مرا از این غم نرهانی با درد انتظارت بمیرم.                            



بشکفد بار دگر لاله ی رنگین مرادغنچه ی سرخ فرو بسته ی دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید بازروزگاری که به سر آمده اغازشود
روزگار دگری هست و بهاران دگر شادبودن هنراست شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش که چو یک شکلک بی جان شب وروز
بی خبر از همه خندان باشیم بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود جهان بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم  می شدیم آگه از آن نیروی پآکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد وجاوید شدن پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است؛ شادکردن هنری والاتر

گربه شادی تو دلهای دگر گردد شادباغ هستی شود از مهر و محبت آباد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه ی خود خواند واز صحنه رود

صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد




[ جمعه 87/12/30 ] [ 10:15 صبح ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

  

ان الحسین مصباح الهدى و سفینة النجاة

 سلام و درود به بنیانگذار فرهنگ عاشورا که یاد و نام آن حضرت ، دل محبان موالیانش را مالامال از امید و نوید و سینه دشمنان مکتبش را لبریز از ترس و دلهره مى نماید.

سلام و درود بر آن امام شهیدى که در گرماى سوزان روز عاشورا در تنهایى و غربت ، اما با آرامش و وقار و شهامت و اخلاص هر چه تمام ، در قربانگاه عشق پیشانى بر خاک نهاد و با نیایشى شورانگیز و وصف ناپذیر از همه پدیده ها و ما سوى الله برید و آفریدگار خویش پیوست .

سلام و درود ما به حسین که پیامبر رحمت و آنکه خداوند در وصف او فرمود   :لولاک لما خلقت الافلاک درباره او گفت : حسین منى و انا من حسین .

سلام و درود بر آن شخصیت بى نظیرى که به خاطر دفاع از حریم اسلام ، هر آنچه داشت در طبق اخلاص گذاشت و به پیشگاه پروردگارش تقدیم نمود تا مخاطب به خطاب یا ایتها النفس المطمئنه گردید.

مجلس حسین علیه السلام

-مصلاى خدا، یعنى محل صلوات خداوند بر اهل آن مجلس است ،

- مشهد ملائکه مقرب درگاه الهى است ،

- محل نیل به دعاى پیامبر، على ، زهرا و مجتبى علیهم السلام است ،

- مورد عنایت امام حسین علیه السلام است و به آن نظر دارند،

- محلى است که حسین علیه السلام اهل آن مجلس را مخاطب قرار داده و با آنان سخن   مى گوید،

- مورد عنایت و علاقه امام صادق علیه السلام است

 - عرفه است ،

- مشعرالحرام است

- حطیم است ،

- محل طواف خانه خداست ،

- قبة الحسین است ،

- خاموش کننده شعله هاى فروزان آتش است ،

- آبى است در بهشت به نام آب حیوان ،

و سرانجام مجلس حسین علیه السلام از مجالسى است که اولین آن قبل از خلق عالم وآخر آن محشر است .

و چون در این معانى تاءمل و تعمق نمایى چگونه مى توان تصور کرد که از این مجالس و مشاهد - با وجود این حالات و عبادات و فراهم بودن صفات - دست خالى و ناامید بیرون مى آیى ؛ و هر چند موانعى بر سر راه تاءثیرات وجود داشته باشد، اما اندکى از پائین ترین مراتب یکى از تاءثیرات ، براى تو کافى است

همه موجودات بر حسین گریانند

اگر همه موجودات بر حسین علیه السلام گریانند، جاى شگفتى نیست و اگر مى گوییم هر مخلوقى بر او اشک مى ریزد، مبالغه یا گزافه گویى نکرده ایم ، چنانچه از باب تمثیل و استعاره هم نمى باشد؛ حتى زبان حال و یا فرض ‍ دیگرى هم در کار نیست ، بلکه هم موجودات از جمله پیامبر، فرشته ، ملک ، جن و انس ، شیطان ، بهشت و جهنم ، درخت و گیاه و حیوان ، خورشید و ماه ، همه جهان ها، ماه ها و آسمان ها، زمین ها و ساکنان آنها هم ، همه براى او گریه مى کنند، و گریه هر موجودى بر حسب آن مورد، گریه حقیقى است و منظور از گریه ، گریه هر چیزى بعد از شهادت آن حضرت نمى باشد، بلکه مقصود گریه موجودات قبل از قتل امام علیه السلام نیز است . همان طور که در زیارت منقول از حضرت حجت (عج ) در ماه شعبان آمده است که آسمان و هر که در آن است و زمین و هر چه در روى آن است ، به حال آن حضرت گریانند.

قاتلان آن حضرت هم خارج از گریه کنندگان بر ایشان نیستند؛ زیرا آنها نیز به وجود عام و ماهیت شان دچار انکسار مى شوند و به حقایق و فطرتشان بر حسین علیه السلام گریانند، ولى به مقتضاى صفات افعالى اختیارى ، در آتش جاودانند. و گریه نمى کنند مگر وقتى که از اعمال خود غافل باشند که در این حال گریه ظاهرى و اختیارى دارند، مانند کسى که خدا را از روى ستم و طغیان انکار مى کنند، اما جان و روح شان به خدا یقین دارد.  

التماس دعا


[ پنج شنبه 87/10/12 ] [ 5:1 صبح ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]
دوستان










بازدیدهای وب
امروز: 28
دیروز: 26
تاکنون: 460616
تعداد یادداشت ها: 131
موسیقی وب